معنی توزیع کردن

جست‌وجوی دقیق

۱. بخش کردن، تقسیم کردن، قسمت کردن ۲. پراکندن، پراکنده ساختن، پخش کردن

خداحافظی کردن، وداع کردن، بدرود گفتن

۱. پخش، پراکنش، ۲. پراکندن، پخش کردن، پراکنده ساختن ۳. بخش، تسهیم، تقسیم، قسمت

۱. بدرود، خداحافظی، وداع ۲. بدرود گفتن، خداحافظی کردن، وداع کردن ۳. امانتگذاری، ودیعه ۴. ودیعهگذاشتن

۱. سنجیدن، وزن کردن، ۲. سنجش

۱. گسترشدهی، وسعتدهی ۲. وسعت دادن، گشاده کردن، گسترده کردن ۳. توانگر شدن ۴. فراخی، گشادی

۱. انتشار دادن ۲. پخش کردن، توزیع کردن ۳. پراکندن ۴. چاپ کردن، به چاپ رساندن ۵. سرایت دادن ۶. گستردن ۷. ترویج کردن، رواجدادن

۱. انشعاب، پخش، توزیع ۲. بخش، تسهیم، قسمت ۳. تجزیه ۴. بخش کردن ≠ ضرب کردن ۵. قسمت کردن، توزیع کردن

۱. انتشار یافتن ۲. پخش شدن، توزیع شدن ۳. پراکنده شدن ۴. چاپ شدن، به چاپ رسیدن ۵. سرایت کردن ۶. گسترده شدن

۱. خداحافظی کردن، وداع گفتن، تودیع کردن ۲. بدرود کردن، ترک کردن

۱. مقایسه کردن ۲. سبک سنگین کردن، ارزیابی کردن، ارزشیابی کردن ۳. اندازه گرفتن، اندازهگیری کردن، پیمودن ۴. وزن کردن، توزین کردن