تناسبفرهنگ مترادف و متضاد۱. خویشاوندی، سازگاری، سنخیت، مناسبت، نسبت، وفاق، همآهنگی ۲. نسبت داشتن، خویش بودن ۳. متناسب بودن، برازیدن ≠ ناسازگاری، ناهماهنگی
ورزشکارفرهنگ مترادف و متضادبازیکن، بسکتبالیست، تنیسباز، دونده، شناگر، فوتبالیست، کشتیگیر، والیبالیست، ورزشدوست، وزنهبردار
تجانسفرهنگ مترادف و متضادتجنیس، تشابه، سنخیت، مجانست، همانندی، هماهنگی، همجنسی، همرنگی، همگونی، همآهنگی، مشابهت
تنآسانفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسوده، مرفه ۲. راحتطلب، رفاهزده ≠ سختکوش ۳. خوشگذران، عیشطلب ۴. تندرست، سالم ۵. تنآسا، تنبل، تنپرور ≠ تلاشگر، زرنگ، ساعی