تناسخفرهنگ مترادف و متضاد۱. نسخ ۲. انتقال نفس ۳. ابطال ۴. باطل کردن، زایل کردن، نسخ کردن ۵. تغییر یافتن، گشتن ۶. منتقل شدن (روح)، حلول، تجسد، تجسم
تناسبفرهنگ مترادف و متضاد۱. خویشاوندی، سازگاری، سنخیت، مناسبت، نسبت، وفاق، همآهنگی ۲. نسبت داشتن، خویش بودن ۳. متناسب بودن، برازیدن ≠ ناسازگاری، ناهماهنگی
تناسلفرهنگ مترادف و متضاد۱. توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زهوزا، زایش ۲. فرزند زادن، زادوولد کردن، فرزند زادن
تنآسانفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسوده، مرفه ۲. راحتطلب، رفاهزده ≠ سختکوش ۳. خوشگذران، عیشطلب ۴. تندرست، سالم ۵. تنآسا، تنبل، تنپرور ≠ تلاشگر، زرنگ، ساعی
تنآسانفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسوده، مرفه ۲. راحتطلب، رفاهزده ≠ سختکوش ۳. خوشگذران، عیشطلب ۴. تندرست، سالم ۵. تنآسا، تنبل، تنپرور ≠ تلاشگر، زرنگ، ساعی