معنی تمش تی تی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. اداره، راهاندازی، رهبری، مدیریت، ۲. راندن، راهانداختن، سروسامان دادن ۳. ساماندهی، سامانبخشی

۱. دولتیار ۲. خداوند، صاحب ۳. شریک

۱. تابش، پرتو، فروغ ۲. حرارت، گرمی ۳. گرما ۴. اضطراب، تپش، تشویش

۱. تپیدن، ۲. پرش، ضربان، لرزش، نبض ۳. ترس، واهمه، هراس ۴. گرمی، حرارت ۵. اضطراب، بیقراری، دلهره، خلجان

۱. عشقورزی، مغازله ۲. لاس، ملاعبه ۳. عشق ورزیدن، مغازله کردن ۴. بازی کردن

امامت، پیشوایی، تمشیت، رهنمایی، زعامت، قیادت، ولایت

۱. دائره، دایره، سازمان، موسسه، ۲. تمشیت، تنسیق، رتقوفتق

۱. تدبیر، کیاست ۲. ریاست ۳. تمشیت

۱. تابش، پرتو، فروغ ۲. حرارت، گرمی ۳. گرما ۴. اضطراب، تپش، تشویش

تپش، زدن