معنی تمسک | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. اعتصام، بهانه، پناهبری، تشبث، توسل، دستاویزسازی ۲. چنگزدن، درآویختن، دستاویز قرار دادن، چسبیدن، تشبث کردن، متشبث شدن

متشبث شدن، دستاویز قرار دادن، متوسل شدن، تشبث کردن

۱. آرامش، التیام، تخفیف، تسلی ۲. دلجویی ۳. فروکش ۴. آرامش بخشیدن، آرام کردن ۵. تسلی بخشیدن، تسلی دادن

۱. تسکینپیدا کردن، آرام شدن، آرامش یافتن ۲. تسلییافتن ۳. التیام یافتن ۴. کاهش یافتن، فرونشستن (درد و )

آرامبخش، آرامشبخش، تسکینبخش، مسکن

دوربین رصدخانه، دوربین نجومی ≠ میکروسکپ، ذرهبین، ریزبین

تمسک، توسل، چنگزدن، چنگزنی

متوسل شدن، تمسک جستن، چنگ زدن، آویختن، دستاویز کردن

۱. اعتذار، ایراد، تمسک، دستاویز، عذر، گزک، مستمسک ۲. مناسبت

۱. آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگزنی، دستاویزسازی ۲. درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن

۱. آویزش، اعتصام، تشبث، تمسک، دستاویز ۲. دست به دامانشدن، متوسل شدن، دستاویز گرفتن