تمامفرهنگ مترادف و متضاد۱. تماما، جمعناتمام، ناقص ۲. اختتام، پایان، ختم ۳. جمله، عموم، همگی، همه ۴. کل، هر ۵. بس، بسیار، زیاد، فراوان ۶. بیکموکاست ≠ ناقص ۷. بسنده، کافی
تماسفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتباط، رابطه، مراوده ۲. برخورد، تلاقی ۳. لمس ۴. مالش ۵. پیوستگی، نزدیکی ۶. بسودن
بس کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اکتفا کردن، بسنده کردن ۲. کفایت کردن ۳. به پایان رساندن، تمام کردن ۴. باز ماندن، متوقف شدن
سپری کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهپایانرسانیدن، به اتمام رسانیدن، تمام کردن، گذراندن، طی کردن، سر کردن ۲. معدوم کردن، نابود ساختن، نابود کردن ۳. پایمال کردن
طی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیمودن، درنوردیدن، عبور کردن ۲. تمام کردن، گذراندن، گذرانیدن ۳. قطع کردن ۴. قطعی کردن