تماسفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتباط، رابطه، مراوده ۲. برخورد، تلاقی ۳. لمس ۴. مالش ۵. پیوستگی، نزدیکی ۶. بسودن
تمنا کردنفرهنگ مترادف و متضادآرزو کردن، آرزومند بودن، متمنی بودن، التماس کردن، خواهش کردن، درخواست کردن
تضرعفرهنگ مترادف و متضاد۱. استغاثه، التماس، الحاح، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه ۲. زاری کردن، الحاح کردن، زاریدن ۳. خواری کردن، فروتنی کردن
تقاضافرهنگ مترادف و متضاد۱. استدعا، التماس، تمنا، توقع، خواهش، درخواست، طلب، مراد، مسئلت ≠ امر، حکم، دستور ۲. درخواست کردن، متقاضی شدن
تلقیفرهنگ مترادف و متضاد۱. برداشت، تعبیر، تفسیر، دریافت، نگرش ۲. برخورد، تماس، دیدار، ملاقات ۳. پذیرش، درک، فراگیری ۴. پذیرفتن، قبول کردن ۵. آموختن، فراگرفتن ۶. برخورد کردن، ملاقات کرد