معنی تلق کردن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. ضایع کردن، تباه کردن، از بین بردن، نابود کردن ۲. پایمال کردن، حیف و میل کردن، به هدر دادن، هدر دادن ۳. خراب کردن، فاسد کردن ۴. هلاک کردن، کشتن

۱. برداشت کردن ۲. ارزیابی کردن، ذهنیت داشتن

۱. فرد، لنگه ≠ جفت ۲. تنها ۳. تا، مانند، مثل، نظیر ۴. تاغ

گرفتگیزبان، زبانگرفتگی، لکنتناگهانی، لکنت آنی، تتهپته

بند، پهند، تور، جال، دام

۱. هدردادن، تلف کردن، ضایع کردن ۲. از بین بردن، نابود کردن، پایمال کردن ۳. تباه ساختن ۴. حیفومیل کردن

۱. زیادهروی کردن، افراط کردن ۲. کوتاه آمدن، کوتاهی کردن ۳. به هدر دادن، تلف کردن، ضایع کردن، تباه کردن

۱. برداشتشدن، درک شدن، فهمیده شدن ۲. ارزیابی شدن ≠ تلقی کردن

محسوب داشتن، بهحساب آوردن، به شمار آمدن، قلمداد کردن، تلقی کردن

۱. خراب کردن، فاسد کردن، ضایع کردن ۲. نفله کردن، هدر دادن، پامال کردن، پایمال کردن، تلف کردن