معنی تلاقی | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. برخورد ۲. دیدار، ملاقات ۳. اصطکاک، تقاطع، تماس، ۴. بههمرسیدن، دیدار کردن

۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی ۲. ازهمگسیختن، متلاشی شدن

۱. انتقام، تقاص، جبران، جزا، خونخواهی، سزا ۲. تاوان، غرامت ≠ عفو، جبران کردن

انتقام گرفتن، تقاص گرفتن

انتقامجو، تقاصگیر، منتقم ≠ معفو

انتقامجویی، کینتوزی، کینکشی ≠ عفو

تلاقی، رویارویی

برخورد، تلاقی

برخورد، بههدفخوردن، تلاقی

۱. برخورد، تلاقی، ملاقات ۲. تصادم ۳. اتفاق، پیشامد، حادثه، سانحه

۱. برخورد، تلاقی ۲. چهارراه ۳. یکدیگر را قطع کردن، برخورد کردن ≠ تباعد