معنی تلا | واژه یاب

جست‌وجوی هم‌آوا

۱. ذهب، زخرف، زر، عسجد ≠ سیم، فضه، نقره ۲. شی کمیاب، شخصبسیارارزشمند ۳. شراب، می پخته

التزام، وابستگی، همراهی ≠ لازم و ملزوم یکدیگر بودن، همراهبودن

اهتمام، تقلا، تکاپو، جدیت، جهد، سعی، فعالیت، کوشش، مجاهدت، مساعی ≠ تنآسانی، تنبلی

کوشیدن، جدیت به خرج دادن، کوشش کردن، سعی کردن

فعال، ساعی، پرتلاش، زحمتکش، پرکار

۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی ۲. ازهمگسیختن، متلاشی شدن

تلافیجو، کینهتوز، کینهکش، کینهور، منتقم ≠ معفو

تلافیجویی، کینهتوزی، کینهکشی، نقمات

تلاوت، خوشآوازی، قرائت، نرمخوانی

تلامذه، تلمیذها، طلاب، محصلین ≠ اساتید، معلمین

تلاش کردن، کوشیدن، اهتمام ورزیدن، جدیت به خرج دادن، کوشش کردن، جهد کردن