تفریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازی، پیکنیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری ۲. گردش کردن ۳. شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن
تفریح کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرمشدن، تفنن کردن، وقتگذرانی کردن ۲. لذتبردن، شادمانی کردن، خوشی کردن، فرحناکشدن ۳. گردش کردن، تفرج کردن
تشریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاویل، تعریف، تفسیر، توجیه، توصیف، توضیح، ۲. شرح، وصف ۳. کالبدشکافی، کالبدشناسی
تشریح کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. توضیحدادن، تبیین کردن، شرح دادن ۲. شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن
تصریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکارایی، آشکارگویی، تاکید، وضوح ≠ تلمیح، تلویح ۲. آشکار گفتن، صریح بیان کردن
تفرج کردنفرهنگ مترادف و متضادتفریح کردن، به تماشا رفتن، سیر کردن، به گردش رفتن، به گلگشت رفتن، گردش کردن، گشتن، سیروسیاحت کردن