طفره رفتنفرهنگ مترادف و متضادطفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمالکاری کردن، در رفتن، سستی کردن ≠ اقدام کردن، عمل کردن، دستیازیدن
ترفهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آسایش، تنآسانی، آسودن، رفاه، رفاهزدگی ۲. اسایش داشتن، آسودهبودن ۳. در رفاه بودن
تفتهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تافته، داغ، سوزان، گداخته ۲. تبدار ۳. آزرده، مکدر، ملول ۴. برافروخته ۵. تار عنکبوت، پرده عنکبوت
تفرجفرهنگ مترادف و متضادپیکنیک، تفریح، تماشا، سیر، گردش، گشت، گلگشت، مشغولیت، گشتوگذار، سیروسیاحت، هواخوری
تفرج کردنفرهنگ مترادف و متضادتفریح کردن، به تماشا رفتن، سیر کردن، به گردش رفتن، به گلگشت رفتن، گردش کردن، گشتن، سیروسیاحت کردن
تفریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازی، پیکنیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری ۲. گردش کردن ۳. شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن