خشکیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژمرده، خشکشده، بیطراوت ۲. تفتیده، خشک ≠ باطراوت ۳. لاغر، استخوانی ۴. متحیر، مبهوت، مات
سرخ شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. قرمز شدن، به رنگ سرخ درآمدن ۲. خجالت کشیدن ۳. خشمگین شدن ۴. برشته شدن، تفتیدن، تفتهشدن
خشکیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژمردن، پژمردهشدن ۲. خشک شدن، خوشیدن، بیطراوتشدن، بیآب شدن، خشکیده شدن، تفتیده شدن ≠ سبز شدن ۳. بیآب شدن ۴. منجمد شدن، یخ زدن ۵. مات بردن، مبهوت شدن، متحیرشد