تامین کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برآورده کردن، پاسخگو بودن اجابت کردن، برآوردن ۲. آماده کردن، فراهم ساختن، مهیا ساختن ۳. فراهم آوردن ۴. تارک دیدن، تهیه کردن ۵. امن ساختن، ایمن کردن ۶. حفظ کر
تعیینفرهنگ مترادف و متضاد۱. بازشناخت، معینسازی ۲. انتخاب، انتصاب، برگماری، گزینش، منصوب ۳. معین کردن ۴. برگماشتن، منصوب کردن ≠ عزل کردن
برقرار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ایجاد کردن، به وجود آوردن ۲. برپا کردن، دایر کردن ۳. تعیین کردن، معین کردن
مقرر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مقرر داشتن، مقرر فرمودن ۲. امر کردن، دستوردادن، حکم کردن ۳. معین کردن، تعیین کردن، برقرار کردن
مقرر داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. معین کردن، تعیین کردن ۲. برقرار کردن، قرارگذاشتن ۳. مقرر فرمودن ۴. امر کردن، دستوردادن، حکم کردن