معنی تعظیماً | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تکریم، حرمت، کرنش ≠ تحقیر ۲. احترام کردن، بزرگ داشتن، حرمت گذاشتن، کرنش کردن

تکریم کردن، بزرگ داشتن، احترام کردن، کرنش کردن

۱. شرعیات، فقه ۲. آموختنیها، آموزشها ۳. درسها

آموزشی، تعلیمی

تعلیماتدینی، علومدینی، فقه

احکام، تعلیماتدینی، شرعیات

احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام

تحصیلی، تعلیم، تعلیماتی، فراگیری، یادگیری

۱. آموزشی، تعلیماتی ۲. آموزش داده، تربیت یافته، بارآمده ۳. مربوطبهتعلیم ۴. عصایکوچک