تعسففرهنگ مترادف و متضاد۱. ستم، ظلم ≠ دادگری ۲. انحراف ۳. کجروی کردن، گمراهشدن، منحرف شدن ≠ هدایت شدن ۴. ظلم کردن، ستم کردن ≠ دادگری کردن
تاسففرهنگ مترادف و متضاد۱. اسف، افسوس، اندوه، پشیمانی، تحسر، تلهف، حسرت، دریغ، غصه، غم، فسوس، لهف، ندامت ۲. افسوس خوردن، اندوهناک شدن، حسرت داشتن، دریغ خوردن
تاسف خوردنفرهنگ مترادف و متضاددریغخوردن، افسوس خوردن، متاسف بودن، دستخوش اندوه شدن، غم خوردن، غمین شدن، مغموم گشتن
تاسفانگیزفرهنگ مترادف و متضاداندوهبار، اندوهزا، تاسفبار، تاسفزا، حزنانگیز، حسرتانگیز، حسرتبار، غمانگیز، غمبار ≠ سرورانگیز، شادیبخش
تاسفانگیزفرهنگ مترادف و متضاداندوهبار، اندوهزا، تاسفبار، تاسفزا، حزنانگیز، حسرتانگیز، حسرتبار، غمانگیز، غمبار ≠ سرورانگیز، شادیبخش