تعبفرهنگ مترادف و متضاد۱. الم، بیدماغی، رنج، رنجوری، رنجه، زجر، زحمت، سختی، عذاب، عنت، کلال، گرفتاری، ماندگی، محنت، مرارت، مشقت ۲. رنجه شدن، بهزحمت افتادن، ماندهشدن
تعصبفرهنگ مترادف و متضاد۱. خشکاندیشی ۲. حمیت، غیرت ۳. سختگیری ۴. عصیبت ۵. جانبداری، طرفداری، هواداری ( افراطی) ۶. جانبداری کردن، حمایت کردن
تعصب ورزیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۲. عصبیت به خرج دادن، تعصب نشاندادن
خشکیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژمردن، پژمردهشدن ۲. خشک شدن، خوشیدن، بیطراوتشدن، بیآب شدن، خشکیده شدن، تفتیده شدن ≠ سبز شدن ۳. بیآب شدن ۴. منجمد شدن، یخ زدن ۵. مات بردن، مبهوت شدن، متحیرشد
بهتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تحیر، تعجب، حیرت، خیرگی، خیره، شگفتی، گیجی ۲. ماتزده ۳. حیرت کردن، خیره شدن، شگفت زده شدن، متحیر ماندن
تعصب ورزیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. جانبداری کردن، طرفداری کردن، هواداری کردن ۲. عصبیت به خرج دادن، تعصب نشاندادن