معنی تعاهد | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. اعتدال، بالانس، برابری، تساوی، تراز، ترازمندی، توازن، معادله، موازنه، همانی، همچندی ۲. برابر شدن، معادلبودن

۱. متعادلبودن ۲. برابر بودن، یکسان بودن، همسنگبودن

۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری ۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن ۳. پیمان بستن، عهدبستن

تعهددادن، تعهد کردن، متعهد شدن، ضامن شدن، عهدهدار شدن

ضمانتنامه، عهدنامه، قراردادنامه

تعادل، توازن، موازنه، همسنگی ≠ بیتعادلی، عدمتعادل

تعهد، شرط، ضمان، عهد، قرارداد، قول، معاهده، مقاطعه، مقاوله، میثاق، وعده

تعهددادن، تعهد کردن، متعهد شدن، ضامن شدن، عهدهدار شدن