معنی تصویع | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت ۲. درد سر دادن، باعثزحمت شدن، مزاحم شدن، مصدع شدن

مصدع شدن، زحمتافزا شدن، زحمت دادن، مزاحم شدن، دردسر دادن

۱. اجابت، پذیرفته، تایید، تصدیق، صحهگذاری، صوابدید، قبول ≠ رد ۲. صواب شمردن ۳. رای موافق دادن، مصوب کردن

تایید شدن، مصوب شدن، مورد موافقت قرار گرفتن

صلاحدانستن، تایید کردن، صحه گذاشتن، رای موافقدادن، مصوب کردن، صواب دانستن

تصویب، متعهد، مستجاب، مقبول، وارد ≠ مردود

تصویر، تمثال، شمایل، صورت، عکس، نقش

تصویرگر، چهرهنگار، رسام، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر، مصور

تصویرگر، چهرهپرداز، رسام، صورتگر، نقاش، نگارگر، مصور

تصویرگر، صورتگر، نقاش، نقشبند، نگارگر