تدقیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. امعان، باریکاندیشی، باریکبینی، باریکنگری، توجه، دقت، ژرفنگری، غوررسی، کاوش، کنجکاوی، ژرفبینی، غوررسی ۲. باریکبینی کردن، دقت کردن، ژرف نگریستن
تصدیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت ۲. درد سر دادن، باعثزحمت شدن، مزاحم شدن، مصدع شدن
تصدیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. اذعان، اعتراف، اقرار، پذیرش، تایید، تسجیل، تصویب، صحه، قبول، قبولی ≠ تکذیب ۲. اجازه، پروانه، جواز، دیپلم، کارنامه، گواهی، گواهینامه
باریکبینیفرهنگ مترادف و متضادتدقیق، دقتفکر، زیرکی، کنجکاوی، موشکافی، نازکاندیشی، نکتهبینی، نکتهسنجی، هوشمندی، هوشیاری