تشریح کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. توضیحدادن، تبیین کردن، شرح دادن ۲. شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن
تفریح کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرگرمشدن، تفنن کردن، وقتگذرانی کردن ۲. لذتبردن، شادمانی کردن، خوشی کردن، فرحناکشدن ۳. گردش کردن، تفرج کردن
تاریک کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تار کردن، تیره کردن، ظلمانی کردن ≠ روشن کردن ۲. مبهم ساختن ۳. بغرنج کردن، پیچیده کردن
تشریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. تاویل، تعریف، تفسیر، توجیه، توصیف، توضیح، ۲. شرح، وصف ۳. کالبدشکافی، کالبدشناسی
باز کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. گشادن، وا کردن، گشودن ≠ بستن، مسدود کردن ۲. دایر کردن، تاسیس کردن، ایجاد کردن ۳. جدا کردن ۴. شکافتن، تشریح کردن، شرح دادن ۵. از بینبردن )مانع( ۶. مرتفع ساختن
باز نمودنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تشریح کردن، توضیح دادن، شرح دادن، نشاندادن، بیان کردن، تبیین کردن ۲. شناساندن، نشان دادن ۳. گزارش کردن