تاسیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اندوهگین شدن، غمگین شدن، مغموم شدن ≠ مسرور شدن ۲. اضطراب داشتن، تشویش داشتن ۳. احساسغربت کردن، غربتزده بودن ۴. پژمرده شدن، دلمرده شدن ۵. ویار داشتن
تاسیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. تفته، سیاهسوخته ۲. افسرده، پژمرده ≠ باطراوت ۳. تیره، کدر، سیاه ۴. خفه، گرفته ۵. لهلهزنان، نفسنفسزنان
تاسیسفرهنگ مترادف و متضاد۱. احداث، ایجاد، بنیان، بنیانگذاری، پیریزی، تشکیل، شالودهگذاری، وضع ۲. احداث کردن، بنیاد کردن، بنیادگذاشتن، پیریزی کردن، دایر کردن، بنیان نهادن ≠ تخریب
برپا کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برقرار کردن، تاسیس کردن، دایر کردن ۲. مستقر کردن ۳. برگزار کردن، برپا داشتن ۴. به پا کردن