معنی تسعة | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

آبراهه، آبراه، کانال

۱. اهل، تابع، رعیت، شهروند ۲. پیروان، تابعان ۳. چاکران، نوکران، رعایا

۱. انعطاف، تسامح، سهلگیری، آسانگیری ۲. سهلانگاری، مسامحه، مماطله ۳. سهلانگاری کردن، مسامحه کردن ≠ کوشیدن ۴. سهل گرفتن، آسان گرفتن ≠ سخت گرفتن

۱. نرخبندی، نرخگزاری ۲. تبدیل ارز، قیمتگزاری، تعیین بها کردن، ۳. قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن، ۴. ارزیابی کردن

دوال، دوالچرمی، کمربند، میانبند

تسمه، دوال، شال، میانبند

تسعیر، قیمتگزاری، نرخبندی

۱. تساهل، نرمش، نرمی ۲. خمیدگی

آبراهه، ترعه، جدول، جو، کانال، مجرا، مسیل، نهر

۱. تبعه، قومیت، ملیت ۲. اطاعت، انقیاد، فرمانبرداری، پیروی، تبعیت ≠ سرکشی، نافرمانی