معنی تز | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. پایاننامه، رساله ۲. جوانه ۳. مبحث، موضوع بحث ۴. نهاده، نهاد ۵. تئوری، نظریه ۶. رای، عقیده، نظر

۱. تصدیع، دردسر، مزاحمت ۲. ازدحام، شلوغی

امپراطور روس

۱. ازدیاد، افزایش، فزونی ≠ تقلیل، کاهش ۲. افزایش یافتن، افزونشدن، زیاد شدن ≠ تقلیل یافتن، کاهش یافتن

۱. آمپول زدن، زرق ۲. آمپولزنی ۳. تنقیه

۱. اصلاح، پاکسازی، تربیت، تصفیه نفس، تطهیر، تهذیب، خلوص ۲. پاکیزه کردن، پاکیزه گردانیدن ۳. زکات دادن

تز، رساله

تزلزل، رعشه، لرز، لرزش، لرزه، نوسان

تزریق، تنقیه، حقنه، روبش

تزنگ، قرقاول، چور

سستیناپذیر، استوار، محکم، باثبات، خللناپذیر ≠ تزلزلپذیر، متزلزل