ترک کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ترک گفتن، خداحافظی کردن ۲. دست بر داشتن، دستکشیدن ۳. دل برکندن، رها کردن، ول کردن ۴. منصرف شدن، واگذاشتن ۵. وداع گفتن ۶. عزیمت کردن
ترکفرهنگ مترادف و متضاد۱. رها، صرفنظر، واگذاری، واگذار، ول ۲. دست کشیدن، هشتن ۳. کلاهخود، مغفر ۴. سوار پشت سر
تارکفرهنگ مترادف و متضاد۱. راهب، تارک دنیا ۲. برق، چکاد، سر، فرق، فرق سر، مفرق، هامه، هباک ۳. راس، قله، نوک ۴. اوج ≠ حضیض ۵. کلاهخود، مغفر ۶. تار کوچک، رشته باریک
منصرف شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ترک کردن، چشمپوشی کردن، صرفنظر کردن(ازقصد و میل) ۲. انصراف حاصل کردن، برگشتن، عدول کردن