معنی ترک عادت کردن

جست‌وجوی مشابه

آذری، ترکتبار، ترکنژاد، آذربایجانی

۱. ثلمه، چاک، درز، رخنه، سوراخ، شکاف، فاق، منفذ ۲. تروتازه، مرطوب ۳. نوعیحلوا

۱. رها، صرفنظر، واگذاری، واگذار، ول ۲. دست کشیدن، هشتن ۳. کلاهخود، مغفر ۴. سوار پشت سر

۱. ترک گفتن، خداحافظی کردن ۲. دست بر داشتن، دستکشیدن ۳. دل برکندن، رها کردن، ول کردن ۴. منصرف شدن، واگذاشتن ۵. وداع گفتن ۶. عزیمت کردن

آتشبس

۱. بیبدیل، بیمثال، بیچون، بیمثل، بینظیر، بیهمتا، فرد، فرید، یکتا، یگانه ۲. تک، نادر، نادره، یکه ≠ عادی ۳. یتیم

ترک، چاک، رخنه، روزن، شقاق، شکاف

ترک، تسلیم، تفویض، رها، صرفنظر، ول

رفتن، ترک کردن (محل)، تشریففرما شدن