معنی ترنج | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. بالنگ ۲. طرحچهارگوشه، طرح گلوبوتهدار، طرح اسلیمی(قالی و )

۱. ترجمانها، ترجمهها ۲. بیوگرافیها، زندگی نامهها، شرح حالها، ۳. بههم دشنام دادن، (به یکدیگر) سنگ انداختن ۴. سنگپراکنیها ۵. دشنامدهیها

۱. تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل ۲. گزارنده، مترجم ۳. بیوگرافی، زندگینامه، شرححال

۱. برگردان، نقل ۲. بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال ۳. گزارش

گیاه ترنجبین

بادرنگ، ترنج

۱. جنبش، لرزه ≠ سکون ۲. بحران، تنش، ناآرامی ≠ آرامش ۳. ترنجیده شدن

۱. انقباضیافته، گرفته ۲. جمعشده، چروکیده، بههم کشیدهشده، ترنجیده ≠ منبسط

۱. بند، پرگر، چنبر، قلاده، قید، ۲. گردنبند ۳. خط دور گردن پرندگان ۴. حلقه، لبه، رینگ چرخ ۵. ترنج ۶. سیاهی، کبودی (زیر پلک)