معنی ترعیظ | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. تخویف، تهدید، ۲. وعید ۳. ترساندن، هراساندن ≠ تشویق، تهییج

اقتفا کردن، پیروی کردن، تاسی جستن، متابعت کردن، گردن نهادن

تبعیدشده، نفی بلدشده

۱. اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ≠ گردنکشی ۲. اطاعت کردن، پیروی کردن ۳. گردننهی، سرسپاری ≠ گردنکشی

۱. اخراج، جلای وطن، راندن، طرد، نفی بلد ۲. دور کردن، طرد کردن، راندن ۳. تغریب

۱. ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید ۲. بیم دادن، ترساندن، متوحش کردن، هراساندن

۱. ارعاب، انذار، بیم، تخویف، ترعیب، وعید ۲. ترساندن، بیم دادن

۱. قول، مژده ۲. تخویف، ترعیب، تهدید

ارعاب، بهوحشتانداختن، تخویف، ترساندن، ترعیب، متوحش کردن

تبعیدشده، نفی بلدشده