17 مدخل
تراشخورده، زدوده، سترده، صاف، هموار ≠ نتراشیده
بیمناک، خایف، متوحش، مرعوب، هراسان، هراسناک
ترکخورده، شکافته، منفجر
۱. شوهرنکرده، عزب ۲. ترشیده
تراشیده شدن، کنده شدن، نقر کردن
ترکیده، شکافته، گشوده
ترسان، ترسیده، سراسیمه، مرعوب، هراسان
بیمناک، ترسیده، خوفناک، مرعوب، وحشتزده