ترحمفرهنگ مترادف و متضاد۱. بخشایش ۲. دلسوزی، رحم، رقت ۳. شفقت، عطوفت، مهرورزی ۴. بخشودن، بهرحم آمدن، رحم کردن ≠ قساوت
ترشفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسیددار، حامض ≠ شیرین ۲. شور ۳. تلخ ۴. اخمو، بداخلاق، عبوس ۵. خراب، فاسد (غذا، میوه)
خشک شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیآبشدن ۲. خشکیدن، بیطراوت شدن ۳. رطوبتاز دست دادن، بینم شدن ۴. قطع شدن (ترشحو ) ۵. بیسبزه و گیاه شدن، برهوت شدن ۶. کرخت شدن، بیحس شدن ۷. بیحرکت شدن، بیتحرک