تهدید کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. مرعوب ساختن، ترساندن، بیم دادن ۲. به مخاطرهافکندن، به مخاطره انداختن، در معرض خطرقرار دادن
تادیب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنبیه کردن، مجازات کردن، گوشمالی دادن، کیفر دادن ۲. ادب آموختن، ادب کردن، تربیت کردن ۳. فرهیخته کردن، فرهیختن
تاکید کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. اصرارورزیدن، ابرام کردن، پافشاری کردن، پایفشردن، پیله کردن، سماجت ورزیدن ۲. موکد ساختن، استواری بخشیدن
تردیدفرهنگ مترادف و متضاد۱. ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس ۲. دودل بودن، مردد بودن
متردد شدنفرهنگ مترادف و متضادشک بردن، شک کردن، دودل شدن، تردید کردن ≠ متقین شدن، یقین کردن، مطمئن شدن
تشکیکفرهنگ مترادف و متضاد۱. تردید، شبهه، شک، ظن، گمان ≠ یقین ۲. به شبهه افکندن، به شکانداختن، شک آوردن ≠ یقین کردن
سست شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ضعیفشدن، ناتوان گشتن، بیرمق شدن، کمزور شدن ۲. درماندن، واماندن، از کار افتادن ۳. دلسردشدن، مایوس شدن، نومید شدن ۴. مردد شدن، تردید داشتن ۵. کاهلی کردن، تنبلی