معنی ترد | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. شکننده، ۲. ظریف، لطیف ۳. نازک ≠ ضخیم، زمخت

۱. اخراج، تبعید، نفی بلد، ۲. رد، نفی، ۳. وازده ۴. دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن

۱. آلودهدامن، بدنام، فاجر، فاسق، بیعصمت، ناپاکدامن ناپاک، ≠ پاکدامن ۲. گناهکار، منحرف، گنهکار، مجرم ۳. ملوث پلید، بدکاره، آبروباخته،

۱. آمدوشد، رفتوآمد، عبورومرور ۲. تذبذب، تردید، دودلی، شبهه، شک ۳. آمیزش، حشر، مراوده

۱. جلد، چابک، چست، فرز ۲. زرنگ، ماهر ۳. حقهباز، زرار، شعبدهباز

استادی، چابکی، چالاکی، شعبده، فرزی، فند، مهارت

بانشاط، سرحال، سرخوش، شادمان ≠ بیدماغ، ملنگ

۱. آمدوشد، رفتوآمد، عبورومرور ۲. تذبذب، تردید، دودلی، شبهه، شک ۳. آمیزش، حشر، مراوده

۱. ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس ۲. دودل بودن، مردد بودن

تردید، دودلی، شک

تردست، چالاک، زبل، زیرک ≠ چلمن

تردست، ترفندباز، چشمبند، حقهباز، حقهباز، مشعبد، معرکهگیر، نادرهفن