معنی ترجم | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل ۲. گزارنده، مترجم ۳. بیوگرافی، زندگینامه، شرححال

۱. برگردان، نقل ۲. بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال ۳. گزارش

۱. انجماد، یخزدگی ۲. جمود ≠ تبخیر

۱. عشقورزی، مغازله ۲. لاس، ملاعبه ۳. عشق ورزیدن، مغازله کردن ۴. بازی کردن

انجمن کردن، جمعشدن، گرد آمدن ≠ پراکندگی، تفرق

ترجمان، مترجم

۱. ترجمانها، ترجمهها ۲. بیوگرافیها، زندگی نامهها، شرح حالها، ۳. بههم دشنام دادن، (به یکدیگر) سنگ انداختن ۴. سنگپراکنیها ۵. دشنامدهیها

برگرداننده، ترجمان، دیلماج، گزارنده، مفسر

۱. شرح حال، ترجمه احوال، بیوگرافی ۲. ماوقع، ماجرا، واقعه، احوال ۳. افسانه، حکایت، داستان، قصه

۱. ترجیع ۲. عکس، وارو ۳. ترجمه