معنی تربیت | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب، ۲. فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت ۳. پروراندن، پروردن، پرورش دادن

ادب کردن، پرورش دادن، تادیب کردن، تعلیم دادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن

۱. اثبات، استقرار، استواری، برقراری، تحکیم، ثابتسازی ۲. استوار داشتن، برقرار کردن، برجای داشتن

پابرجا کردن، برقرار کردن، ثابت ساختن، استوار کردن، برجای داشتن، محکم کردن، تحکیم بخشیدن

۱. خاک ۲. آرامگاه، خاکجا، ضریح، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره

تربیت، دلالت، راهنمایی، رهنمونی، هدایت ≠ اضلال

۱. تربیت، پرورش، اصلاح ۲. آمادهسازی، بازسازیجسمی

ادب آموختن، تربیت شدن، فرهیخته شدن

۱. تادیب، تربیت، تعلیم ۲. آموزش ۳. بارآوردن، پروراندن ۴. خوراک، طعام، غذا ۵. پرواربندی

آمخته، اهلی، تربیتشده، رام ≠ وحشی