معنی تراضی | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. خشنودی، رضایت، رضایتمندی ۲. ازهم راضی شدن

موزون، کشیده، بلند

۱. درنگ ۲. سستی

۱. ازاله، حلق ۲. تراش دادن، ۳. خراطی کردن، رندیدن ۴. زدودن، ستردن ۵. خراشیدن ۶. صاف کردن ۷. در آوردن، جعل کردن، ساختن ۸. خلق کردن

تراشخورده، زدوده، سترده، صاف، هموار ≠ نتراشیده

تراضی، خشنود، خوشحال، خوشدل، راضی، رضایت، قانع، قبول، مجاب، موافقت، همداستانی

تراضی، خشنودی، رضا، رضامندی، قبول

ارضا، تراضی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، رضایت، شادمانی، شادی ≠ ناخشنودی، ناخرسندی

ارتضا، تراضی، رضایتمندی

اجابت، استجابت، باور، پذیرش، پسند، تایید، تراضی، تصدیق، تصویب، تقبل، توافق، رضا، رضامندی، رضایت، صوابدید ≠ رد