6 مدخل
تراشخورده، زدوده، سترده، صاف، هموار ≠ نتراشیده
تراشیده شدن، کنده شدن، نقر کردن
بری، پاک، تراشیده، زایل، عاری، محذوف، منقا
۱. ترشحکننده، تراونده، تراوشکننده ۲. زهناک
۱. خدشهدار، مخدوش ≠ سالم، بیعیب ۲. زخم ۳. تراشیده
۱. شکلهندسی مشابه کله قند، کلهقندی ۲. خراطیشده، تراشیدهشده