معنی تخمیر خمیرترش

جست‌وجوی مشابه

۱. مخمرشدگی، تجزیهشیمیایی ۲. خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن، مخمر ساختن

۱. بیحس، سست، کرخ، کرخت ۲. بیحس کردن، سست کردن، کرخت کردن

ارزیابی، برآورد، تقریب، تقویم، حدس، سنجش، فرض، ورانداز

۱. تباهسازی، نابودسازی، هلاکت ۲. تباه کردن، نابود ساختن، نیست کردن، هلاک کردن

۱. آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی ≠ تخریب ۲. آباد کردن، مرمت کردن، عمارت کردن، ساختن ۳. درست کردن، بازسازی کردن ≠ تخریب

برآورد، تخمین، تقویم، سنجش، قیمتگزاری، محاسبه

ترمیم، تعمیر، مرمت، نوسازی ≠ تخریب، ویران سازی، ویرانگری

ارزیابی کردن، تخمین زدن، تقویم کردن، تقویمنمودن

بدکاری، تدمیر، فساد، فسق، جنایت ≠ نکوکرداری

۱. تخمین، نزدیکی ۲. زمینهسازی ۳. نزدیکسازی ۴. نزدیک کردن ۵. نزدیک بودن