معنی تحولی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

۱. اراستگی، تخلق، مهذبشدگی ۲. آراسته شدن، متحلی شدن ۳. زینت یافتن

۱. سوگند ادا کردن، سوگندخوردن، قسم خوردن، قسم یاد کردن ۲. سوگنددادن، قسم دادن

۱. تجزیه ۲. تضعیف، گدازش، محوسازی ۳. حل کردن، گشودن، ۴. هضم کردن ۵. حلیت، روایی ۶. حلال سازی ۷. حلال شمردن، روا داشتن ≠ تحریم

۱. گواریدن، هضم کردن ۲. از بین بردن، فرسودن

۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تصریف، تطور، تغیر، تغییر، دگرگونی، گردش ۲. گرویدن، گشتن ۳. تغییریافتن، دگرگون شدن، متحول شدن

۱. حرکت کردن، راهپیمودن، گشتن ۲. چرخزدن، دورزدن ۳. شدن ۴. تحولیافتن، تغییریافتن

متحولشدن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، تحول پیدا کردن

تحولآفرین، دگرگونساز ≠ رکودزا، تحولزدا

تحلیل، گوارد، ، هضم

تولید، زایش، ولادت ≠ مرگ