معنی تحمیق | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. احمقانگاری، نادانانگاری، نابخردشماری نادانشماری ۲. احمق شمردن، نابخرد دانستن، نسبت حماقتدادن

۱. پژوهش کردن، پژوهیدن، تتبع کردن، تفحص کردن، کندوکاو کردن ۲. بررسی کردن، مطالعه کردن

پژوهشی، تفحصی

۱. بررسی، پژوهش، تتبع، تفحص، کندوکاو، مطالعه، ۲. استفسار، استنطاق، رسیدگی، غوررسی، ۳. کاوش، وارسی، رسیدگی ۴. بررسی کردن، پژوهیدن، پژوهش کردن

۱. ستایش، ثناگویی، سپاسگویی ۲. ثنا گفتن، حمد کردن، ستایش کردن، ستودن ۳. پسندیدن

تکلیف، نامیلخواهی، گردنباری، مجبورسازی، واداشتگی

تحقیق کردن، رسیدگی کردن، وارسی کردن، مطالعه کردن، پژوهش کردن

بلاشک، تحقیقاً، حتماً، محققاً، یقین

تجسس، تحقیق، تفحص، جستجو، کاوش

تایید، تحقیقشده، ثابتشده، درست، راست، قطعی، محرز، مدلل، مسجل، مسلم

بازپرسی، بازجویی، تحقیق، سینجیم