تحقیق کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پژوهش کردن، پژوهیدن، تتبع کردن، تفحص کردن، کندوکاو کردن ۲. بررسی کردن، مطالعه کردن
تحقیقتحقیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. بررسی، پژوهش، تتبع، تفحص، کندوکاو، مطالعه، ۲. استفسار، استنطاق، رسیدگی، غوررسی، ۳. کاوش، وارسی، رسیدگی ۴. بررسی کردن، پژوهیدن، پژوهش کردن
تحققفرهنگ مترادف و متضاد۱. اجرا، انجام، کمالیابی، واقعیتیابی، هستیپذیری، شکلگیری، شکلپذیری ۲. حقیقت، راستی، واقعیت ۳. بهحقیقت پیوستن ۴. محقق شدن