معنی تحقیر | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

۱. استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچکشماری، وهن ۲. خردانگاشتن، خوار داشتن، خوار کردن

۱. حقیرشمردن، کوچک شمردن ۲. پست کردن، خوارداشتن، خوار کردن

اهانتآمیز، اهانتبار، توهینآمیز، حقارتآمیز، خفتبار، وهنآمیز ≠ احترامآمیز

۱. احتراز، انذار ≠ اغرا، تحریک، تشویق، تحریض ۲. بازداری، حذر، منع ۳. بیم دادن، پرهیزاندن، باز داشتن، برحذرداشتن، ترساندن، ترسانیدن

۱. انشا، ترقیم، تصنیف، کتابت، نگارش، ۲. نبشتن، نگاشتن، نوشتن ۳. آزادسازی ۴. آزاد کردن، ۵. تهذیب، سرهسازی ۶. ترجیع، غلت آواز ≠ تقریر

نوشتن، نگاشتن، نگارش کردن، مکتوب کردن، کتابت کردن

تحقیر، تصغیر، خواری، کوچکشماری

تحقیر کردن، توهین کردن، حقیرشمردن، کوچک شمردن ≠ بزرگ شمردن، تعظیم کردن

تحملخواری کردن، تحقیر شدن، سرشکسته شدن، شرمسار شدن، خفیف شدن، سرافکنده شدن

۱. تحقیر کردن، اهانت کردن ۲. به ذلت کشاندن، ذلیل کردن ۳. بیقدر کردن، بیارزش کردن

اهانت، تحقیر، توهین ≠ بزرگداشت، تعظیم