تجربهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمایش، آزمون، امتحان، تجربت، محک ۲. آزمودگی، خبرت، خبرگی ۳. آزمودن ۴. آزمایش کردن
تجربه کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمودن، آزمایش کردن، امتحان کردن ۲. محکزدن، سنجیدن ۳. آموختن، یاد گرفتن
تجردفرهنگ مترادف و متضاد۱. انزوا، عزلت، گوشهگزینی، گوشهگیری ۲. عدم تاهل، عزبی، بیهمسری ≠ تاهل ۳. پیراستگی ۴. وارستگی ۵. برهنگی ۶. تنهایی ۷. مجرد بودن ۸. برهنهشدن ۹. پیراسته شدن
تجربهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزمایش، آزمون، امتحان، تجربت، محک ۲. آزمودگی، خبرت، خبرگی ۳. آزمودن ۴. آزمایش کردن