معنی تجانس | واژه یاب

جست‌وجوی دقیق

تجنیس، تشابه، سنخیت، مجانست، همانندی، هماهنگی، همجنسی، همرنگی، همگونی، همآهنگی، مشابهت

انسگیری، انس گرفتن، خوی گرفتن، مانوس شدن، الفت گرفتن ≠ توحش

۱. تجبر، تجری، تمرد، جسارت، خیرگی، طغیان، گردنکشی، گستاخی، یاغیگری ۲. دلیری کردن، گستاخی کردن

ازعهده برآمدن، توانایی داشتن، درتوان داشتن، قدرت داشتن، یارستن

تحملگداز، توانفرسا، طاقتسوز، طاقتفرسا

تجانس

۱. تجانس، جناس، مجانسه، همجنسسازی ۲. همجنس کردن ≠ رفع

۱. تجانس، شباهت، مانندگی، مشابهت، همانندی، همسانی، یکسانی ۲. شبیه بودن، همانند بودن ≠ تخالف، اختلاف، تفاوت

۱. تجانس، تناسب، همگونی ۲. توافق، همنوایی ۳. مناسبت ۴. سازگاری

۱. تجانس، تجنیس، مجانسه، همجنسی ۲. تشابه، مشابهت، همانندی، همگونی