تادیب شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنبیهشدن، به کیفر رسیدن، گوشمالی شدن، مجازاتشدن ۲. ادب آموختن، تربیت شدن، فرهیختن
تبدیل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تغییردادن، دگرگون ساختن، دگرسان کردن ۲. تعویض کردن، معاوضه کردن (ارز، پول)
تبجیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، تکریم ۲. بزرگشمردن، گرامی داشتن ≠ تحقیر
مستهلک شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نیست شدن، نابود شدن، محو شدن، ازمیان رفتن، هلاک شدن، معدوم شدن ۲. به تدریج دین اداشدن، تادیه شدن (تدریجی قرض) ۳. فرسودهشدن ۴. مستحیل شدن
تحولفرهنگ مترادف و متضاد۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تصریف، تطور، تغیر، تغییر، دگرگونی، گردش ۲. گرویدن، گشتن ۳. تغییریافتن، دگرگون شدن، متحول شدن