تانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث ۲. آهسته، کند، یواش ۳. آهستگی ۴. تاخیر ۵. سستی ۶. درنگ کردن، تاخیر کردن، سستی کردن
تابیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. درخشیدن، رخشیدن، روشن شدن ۲. حرارت یافتن، گرم شدن ۳. گداختن، گرم کردن ۴. تاب آوردن، بردباری کردن، تحمل کردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن ۵. به هم پیچاندن، پیچ دادن
تابیدهفرهنگ مترادف و متضاد۱. مفتول ۲. تافته، تفته، سرخ شده، گداخته ۳. تاب داده، پیچیده ۴. تاب برداشته، کج
تاملفرهنگ مترادف و متضاد۱. تانی، درنگ، مکث، تاخیر ۲. شکیبایی، مصابرت ۳. اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی ۴. مراقبه، مکاشفه ۵. اندیشه کردن، اندیشیدن، تعقل کردن ۶. درنگ کردن ۷. دو
تامل کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تانی کردن، تاخیر کردن، درنگ کردن ۲. اندیشیدن، تعقل کردن، تفکر کردن، ژرفاندیشی کردن، غور کردن