تازهفرهنگ مترادف و متضاد۱. جدید، مدرن، نو ≠ کهنه ۲. ابتکاری، بدیع، بکر، طرفه ۳. نوظهور، نوین ۴. اخیر، موخر، متاخر ≠ دیرینه، قدیم، کهن، کهنه ۵. اکنون، حالا، اینک، الان ۶. باطراوت، شاداب
تازه شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نو شدن، تازهگشتن ۲. تجدید یافتن، تجدید شدن ۳. تجدیدخاطره شدن، به خاطر آمدن ۴. باطراوت شدن، خرم شدن ۵. جوان شدن ۶. شاد شدن، شادمانگشتن، بانشاط شدن، به یاد آمد
تازهروفرهنگ مترادف و متضاد۱. باطراوت، بشاش، تازهرخ، خوشرو، شادمان، گشادهرو، هیراد، خندان، خوشحال ≠ گرفته، مغموم ۲. بدعنق بشاشت، طراوت، خوشرویی، حسن خلق، گشادهرویی
حدثفرهنگ مترادف و متضاد۱. تازه، نو ≠ کهنه ۲. برنا، نوباوه، نوجوان، نوخاسته ≠ پیر ۳. غایط، فضله، نجاست ۴. مبطل، باطلکننده
بدیعفرهنگ مترادف و متضادابتکاری، بکر، بیسابقه، تازه، خوب، خوش، طرفه، عجیب، نادره، نادیده، نو، نوظهور، نیکو ≠ کهنه
حدیثفرهنگ مترادف و متضاد۱. داستان، روایت، قصه ۲. واقعه، رویداد، ماجرا ۳. گفته، سخن ۴. روایت، خبر، قول ≠ عمل ۵. تازه، جدید، نو ≠ کهنه