تاراندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دور کردن، طرد کردن، راندن ۲. پراکندن، پراکنده ساختن، متفرق ساختن ≠ مجتمع شدن ۳. فراری دادن، گریزاندن
تاباندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابانیدن، نورافکندن ۲. گرم کردن، داغ کردن ۳. تاباندن، تابدادن، رشتن ۴. چرخاندن، چرخانیدن ۵. پیچدادن، پیچوتاب دادن ۶. پیچاندن
تارومار کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پخشوپلا کردن، پراکندن، پراکنده ساختن، تاراندن، متفرق کردن ۲. قلعوقمع کردن، مغلوب کردن، مقهور کردن، منکوب کردن ۳. نیستونابود کردن
راندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. رانندگی کردن ۲. بیرون کردن، دور کردن، رانش ۳. تاراندن، طرد کردن ۴. تبعید کردن، نفیبلد کردن
طردفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخراج، تبعید، نفی بلد، ۲. رد، نفی، ۳. وازده ۴. دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن
تاباندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابانیدن، نورافکندن ۲. گرم کردن، داغ کردن ۳. تاباندن، تابدادن، رشتن ۴. چرخاندن، چرخانیدن ۵. پیچدادن، پیچوتاب دادن ۶. پیچاندن