تابفرهنگ مترادف و متضاد۱. توان، توانایی، رمق، طاقت، قدرت، قوت، نا، وسع، یارا ۲. پیچ، جعد، چین، خمش، شکن، طره، کرس ۳. پرتو، تابش، روشنی، فروغ، نور ۴. حرارت، سوزش، گرمی، هرم ۵. آرام، صب
تاب آوردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. برخودهموار کردن، بردباری کردن، تحمل کردن، طاقتآوردن، یارستن ≠ برنتافتن ۲. پایداری کردن، مقاومت کردن ۳. شکیبا بودن، صبر کردن
بومفرهنگ مترادف و متضاد۱. بوف، جغد، کنگر، کوف ۲. زمین، سرزمین، قلمرو، ناحیه ۳. زمینه، متن ۴. تابلو ۵. جا، ماوا، مقام، مکان ۶. سرشت، طبیعت، طینت، فطرت، نهاد