تابانفرهنگ مترادف و متضاد۱. براق، تابنده، تابناک، درخشنده، درخشان، رخشان، رخشنده، روشن، فروزان، لامع، متجلی، مشعشع، مضیء، منیر ≠ بینور، تاریک، مستنیر ۲. تاوان، خسارت، غرامت، مغرم
تاباندنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تابانیدن، نورافکندن ۲. گرم کردن، داغ کردن ۳. تاباندن، تابدادن، رشتن ۴. چرخاندن، چرخانیدن ۵. پیچدادن، پیچوتاب دادن ۶. پیچاندن
چلهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اربعین، چهلم ۲. ریاضتچهل روزه، چلهنشینی ۳. سردترین چهل روززمستان ۴. گرمترین چهل روز تابستان ۵. تار ۶. زهکمان، وتر، زه ۷. اربعین، چهلم ۸. اعتکاف، چلهنشینی، عز