محتاج شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. نیازمند شدن، حاجتمند شدن ۲. تهیدست شدن، مستمند شدن ≠ مستغنی شدن، بینیاز شدن، غنی شدن
تغنیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آوازخوانی، خنیاگری، رامشگری، سرودخوانی ۲. بینیازی، توانگری، غنا ۳. سراییدن، سرود خواندن ≠ نوحهسرایی کردن ۴. بینیاز شدن، توانگر شدن، غنی شدن
سیر شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیزار شدن، نفرتزده شدن، بیمیل شدن، بیرغبت گشتن، ملول گشتن، متنفر شدن، دلزده شدن ≠ راغبگشتن، مشتاق شدن ۲. خسته شدن ۳. دستکشیدن، رها کردن، گریزان شدن ۴. اشباع